صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
چگونه بگویم سال نو مبارک؟
چگونه بگویم،وقتي لحظه هاي سنگین انتظار پشت پنجره دیوار مرا مي خوانند؟
چگونه بگویم،وقتي تلخینگي تنهایي همچون زلــزله بر سرم آوار مي شود؟
چگونه بگویم،وقتي ثانیه ها نبودنت را به رخم مي کشند؟
چگونه بگویم،وقتي اینجا همه چي هست فقط جاي تو خالیست؟
چگونه بگویم،وقتي عذاب مي کشم و با خاطرات خوب تو مي میرم و زنده مي شوم؟
چگونه بگویم،وقتي این نوروز تو را کم دارم؟؟؟
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
به خود احترام می گذارم…
یک چای داغ می ریزم،
داخل زیباترین بشقاب خانه یک دانه شیرینی می گذارم،
همراه یک آهنگ دلنشین به خود می گویم:
” بفـــــــــرمایید! چایتان سرد نشود! ”
و از تمـــــــــــــــام تنهــــــــاییم لذت می برم!
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
شانه هایم زیر بار غم شکست
شاخه های سبز امیدم شکست
عشق ما در شیشه فرهاد بود
عشق شیرین ریشه اش در باد بود
هیچ کس حرف صداقت را نزد
هیچ کس دل را بر این دریا نزد
یک نفر امروز در چشمم شکست
یک نفر بار سفر بست و گسست
یک نفر با خاطراتم دور شد
یک نفر با قصه ها محشور شد
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند
گل نمیروید، چه غم گر شاخساری بشکند
باید این آیینه را برق نگاهی میشکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند
گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینهام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند
شانههایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تختهسنگی زیر پای آبشاری بشکند
کاروان غنچههای سرخ، روزی میرسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
تنها قلبم را سوزاند و محو شد
اما هنوز هم گاهی، در تاریکی شب چشم هایم را می بندم
و خود را با قلب سوخته ام گرم می کنم...
من درد مشترکم مرا فریاد کن
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
نمی دانم چه خواهی کرد
روزی که بدانی برایم از هر کس وهر چیز
با ارزش تر بوده ای......
روزی که بدانی در نبودنت چه عاجزانه سوختم
و در حسرتت چه ملتمسانه شکسته ام
و در انتظارت چه آرزومندانه تصویر عشق را رنگ زده ام.....
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
وقــــتی بــودن ها طعــم نیـــاز دارند
وقــتی تنهـــایی ها بی هیچ یـادی از یار، با هر کسی پر میشود...
وقــتی نــگاه ها، هـــرزه به هر سو روانه میشــود
وقــتی غریزه، احســاس را پوشــش میدهد
وقــتی انســان بودن آرزویی دست نیافتــنی میشود
دیــری نَخـواهـد گُـذشتــ حــیوانــاتــ بـَـرای کــوچَکــ شِمــُردنــِ یگـدیکــر
بـِــه هـَـم بِگــوینـَـد" انســـان "
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
در پاکی عشق من مردد شد و رفت
او تابع هرچه پیش آید شد و رفت
گفتم مگر از نعش دلم...
آ
خ
دلم
از روی جنازه دلم رد ش د و رفت
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
با کسی که دوستش دارید
آهنگ گوش نکنید!
سیگار نکشید!
مشروب نخورید!
زیر باران قدم نزنید!
مسافرت نروید!
...
بغل اش نکنید!
حتی بوی ادکلنش را هم جدی نگیرید!
وقتی رفت برایم دعا میکنید چون خاطره با او ندارید که زندگیتان را جهنم کند.
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
اینجا چیز شاد نداریم!
اینجا نوشته زیبا نداریم!
اینجا فقط غم داریم رفیق!
اینجا درد داریم رفیق!
اینجا همه ضربه خوردن
...
اینجا جای بازنده هاست
اینجا جای آن هایست که خیانت دیده اند
اینجا جای یتیم هاست جای بی هاست
اینجا جای آن هاست که با خاطره ها میجنگند!
اینجا جای دخترهای است که گول پسرهای زبان باز را خورده اند!
اینجا جای پسر هایست که با بکارت دروغ خر شدن
خلاصه بگوییم اینجا هیچکس عادی نیست
اینجا همه مشکل دارند
اینجا شب هایش بیشتر مشتری دارد
بر تخته ي سياه زندگي ،
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
میدانی زجر آور است کسی را دوس داشته باشی که سهم تو نیست
پرنده ای که مال تو نیست صد قفس هم برایش بسازی باز هم رفتنیست
...
ولی عیبی ندارد میدانی روزی می رسد که در خیال خود جای خالی ام را حس کنی !
در دلت با بغض بگویی : کاش اینجا بود . . .
اما من دیگر به خوابت هم نمی آیم . . .
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
شما ها چه میدانید !!
امروز چند بار دلم شکست
از دیدن کسی که
...
فقط لباس هایش شبیه "او" بود!
دودی که از لبانم بیرون می آید دود سیگار نیست
دود همان قلب ایست که از نداشتن "او" سوخت.
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
سلام دوستان گلم ...
از دوستاني كه در مدت يك ماهي كه به علت بيماري و مشكلات
بعد از اون نتونستم در خدمتشون باشم ولي منو مورد لطف قرار دادن
و بهم سر زدن ونظر دادن كمال تشكر و قدر داني رو دارم و
اميدوارم از امروز به بعد بتونم اين لطفشون رو جبران كنم
پيمان
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
اینــــجا تا پیراهنت راســـیاه نبینند
باور نمـــی کنند چیزی از دســــت داده باشـی ...
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﻃﻼﺳﺖ ...!
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﭼﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ،
ﮔﺬﺭﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪﺷﻌﻠﻪ ﺍﺕ ﻧﮑﺸﺪ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﺩ
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــيزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
جدا که شدیم
هر دو به یک احساس رسیدیم
تو به "فراغــــــت"
من به "فراقــــت"
یک حرف تفاوت که مهم نیست . . .
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
دراین شهر مواظب مردمانی باش كه همچنان که تو را میبوسند
طناب داره تو را نیز میبافند
مردمانی که صادقانه دروغ میگویند. . .
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
دو ابر که عاشق یکدیگر میشوند…
بغض میکنند و یکدیگر را در آغوش میکشند
اما نمیدانند این وصال
نابودشان میکند
برای داشتن بعضی چیزها، باید از آن دور بود…
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
به ته سیگارهایتان احترام بگذارید… نیندازیدشان زیرپا… چرا آدمها عادت دارند… هرکه به پایشان سوخت را… میاندازند زیر پا؟!
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام
برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …
آنقدر تمـــــــــیز میخندم
که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …
و من در جیب هـــایــــم
دست های خالـــی ام را فریب دهـــم
که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد …
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
دیـــروز ، همیـــن حوالـــی
زلـــزله ای آمــد…
حـالا همـه حـالـم را می پـرسند !!!
بـی خـبـر از اینـ ـکـه ” مــن”
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده ام…
بـه لـرزشـهای شـدید شـانه هایـم
و تـرکــــهای عمــیــق قــلــبــم…
امـّـا هنـوز ” خـــوبــم !!! “
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
دوست داشتم نوشته هایم را بخوانی
نوشته هایی که همه ی حروف،کلمات و جملاتش تو را می جویند
نوشته هایی که دلتنگی هایم را برایت باز گو می کند
نوشته هایی که شاید برای کسی معنایی نداشتند
اما لبریز بود از من و حرف هایم
نوشته ها یی که تماشاگر ویرانی ام بودند
کاش کسی پس از مرگم نوشته هایم را به دست باد نسپارد!!
گاه که غرور کسی را له می کنی،
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،
دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
. بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
بگید چشاش به در بود…
نیومدی سراغش…
بگید به یاد تو بود…
نیومدی سراغش…
بگید که تک پرت بود…
نیومدی سراغش…
بگید که عاشقت مرد…
دیگه نیا سراغش…!
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 30 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
آهای روزگار!
برایم مشخـــص کن
این بــار کــدام سازت را کوک کــرده ای تا برایم بزنـــی
میخواهـــم رقصــم را با سازت
هماهنگ کنم
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 30 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
عاشقانه
در نقاشیهایم تنهایی ام را پنهان میکنم
در دلم دلتنگی ام را
در سکوتم حرفهای نگفته ام را
در لبخندم غصههایم را
دل من چه خردسال است…
ساده مینگرد…
ساده میخندد…
ساده میپوشد
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 30 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
دلشوره مرا نداشته باش!
اینجا هم اتاقیم حسرت توست،
رنج می خورم،
اشك می نوشم،
...نگران نباش
من خوب می دانم با حسرتت چگونه تا كنم !
فقط برایم بنویس
هنوز هم لبخند می زنی؟
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
در شیرینی بوسه غرق بودیم كه ناگهان شوری اشك رابر لبانم احساس كردم و فهمیدم كه این بوسه ی جدایست
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
ای تنها امید زندگانی کاش می توانستم فراموشت کنم
یا شبی چون آتش سوزان عشق
در مهیب سینه خاموشت کنم
کاش احساس نیاز دیدنت
از وجودم چون وجودت دور بود
کاش هرگز نمی دیدم تورا
کاش آن روز هر دو چشمم کور بود
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
روزی هزار بار بر صفحه دل بنویس :
میان بودنش و نبودنش تنها یك حرف فاصله است !
به همین سادگی. . .
و من روز و شب جریمه سنگین رفتنت را پرداختم
و جز دل كه روزی هزار بار خراش افتاد،
كسی نفهمید كه از" ب " بودنت تا "ن " نبودنت
فاصله يي تا بی نهایت بود ...!
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
چنــد شبـــ ــيست ؛
كــه بــي اجـــازه بــه خـوابــمــ مــي آيـــي
خــوابــمـــ را رنــگيـــ ـــ ــ ميـــکنـي
ولـــي روزمــــ را سيــــاه ...!
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
عشق تو شوخی زیبایی بود که خدا با قلب من کرد!
زیبا بود اما شوخی بود!
حالا.....تو بی تقصیری!
خدای تو هم بی تقصیر است!
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم...
تمام این تنهایی تاوان جدی گرفتن آن شوخی است...
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
گمشده ام
گمشده ام ، در یک قفس سرخ ،در یک باغ پر از گلهای سرخ محبت و عشق...
گمشده ام ، در قلب یک عاشق ، در قلب یک مجنون ....
گمشده ام ، در یک آغوش گرم ، در دشت پر از آرزو و امید ...
گمشده ام ، در کنار دریا ، لحظه غروب خورشید ، درون دستهای گرم یک معشوق....
گمشده ام ، در کوهستان و صحرا ، در آسمان و این دنیا!
من یک گمشده پر آوازه ام ، یک گمشده در دنیای قلبها!
آری همانم که دلم میخواهد تا آخر دنیا همان گمشده در آن قلب سرخ باقی بمانم!
آری من همانم که مجنونم ، و تو همانی که سالها در جستجوی اویم!
من همانم که عاشقم ، و تو همانی که همیشه در پناه اویم!
گمشده ام در این قلب سرخ و مهربانت ، زنده مانده ام با عطر نفسهایت ، آن صدای
مهربانت و با آن خونی که در قلبت جاریست....
آری من همانم که تو میخواستی و تو همانی که من آرزویش را داشتم...
گمشده ام در یک خانه دل سرخ ، در یک دشت سرخ ....
گمشده ام و دیگر نمیخواهم پیدا شوم... دلم میخواهد همیشه و همیشه
در این قلب مهربانت گمشده باشم ای نازنینم...
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
نگو :
"بار گران بودیمو رفتیم".
نگو :
"نامهربون بودیمو رفتیم".
دلیل محکمی نیست
بگو :
با دیگران بودیم و رفتیم
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی
فقط نیم نگاهی میکردی . . .
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
یادش را با هزار بهانه به خاک میسپارم
مسیح میشود دلم
و دوباره زنده اش میکند
دل را هم به صلیب باید کشید
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: جمعه 22 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 39 صفحه بعد
گفت :جبران می کنم ، گفتم کدام را
عمر رفته را
روح شکسته را
دل مرده اما تپنده را
حالا من هیچ
......جواب این تار موهای سپید را می دهی
نگاهی به سرم کرد و گفت
وای ... خبر نداشتم
چه پیر شدی
گفتم :جبران می کنی
گفت: کدام را !!
|
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: جمعه 22 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
|