◄╫ عشقي نا فرجام ╫► گيسوی سياهت چه شب بی سحری بود … چشم تو عجب قاصدک بد خبری بود ... گفتم که به عشق تو شوم زنده دريغا … تابوت مرا عشق تو ميخ دگری بود…
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ◄╫عشقي نافرجام╫► و آدرس www.asmanekaghazi.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 39 صفحه بعد
آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی
همه شب در غم هجر تو نخفتن تا کی
طعنه ز اغیار تو ای یار شنفتن تا کی
روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی ؟
من زخمهاي بي نظيري بر پوست دارم...
اما تو بهترينشان بودي ...عميق ترينشان...عزيز ترينشان...
بعد از تو ادمهاخراش كوچكي بودند بر پوستم.
كه هيچكدامشان به پاي تو نرسيدند...
به قبلم نرسيدند...
گرفته شده از وبلاگ زيباي ◄╫ دلتنگیهایت را با من قسمت کن ╫►
قطره ی اشکی چکید امشب به روی دفترم
یادگار توست این اشک و همین چشم ترم
من ز دست تو ندارم شکوه ای دانی چرا؟
من ز روزی که ز مادر زاده ام بد اخترم
برای خواندن شعر به _ادامه مطلب_ بروید
به تو می اندیشم
و به تنهایی درد آلودم به تو می اندیشم و به آن لحظه تلخ که میان من و تو باز هم فاصله ایست باز یک فاصله درد آلود
و به تنهایی درد آلودم
و به آن لحظه تلخ
که میان من و تو
باز هم فاصله ایست
باز یک فاصله درد آلود
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تاي ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تاي ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد...
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا....
روزگاري اهل دنيا دلشان درد نداشت
هيچ كسي غصه اين را كه چه مي كرد،نداشت چشمه سادگي از لطف زمين مي جوشيد خودمانيم! زمين اين همه نامرد نداشت...
هيچ كسي غصه اين را كه چه مي كرد،نداشت
چشمه سادگي از لطف زمين مي جوشيد
خودمانيم! زمين اين همه نامرد نداشت...
صندوقچه خاک خورده زندگیم را گشودم
تا مفهوم عشق و زندگی کردن را دریابم
امید داشتم نوری بتابد و من آن عشق را ببینم
آیا عشق زندگی ام هنوز در آن صندوقچه کوچک من بود ؟
امید داشتم هنوز باشد
اما وقتی آن را گشودم چیزی از عشق در آن پیدا نکردم
یک مشت خاطره بود
یک مشت خاطره بود........
وقتی که دیگرنبود من به بودنش نیازمند شدمـــــــــ
وقتی که دیگر رفت من با انتظار امدنش نشتمـــــــــــــــ
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتمـــــ وقتی او تمام کرد من شروع کردمـــــــــــــ وقتی او تمام شد من اغاز شدمـــــــــــــــــ من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن! مثل تنها زندگی کردن است مثل تنهـــــــــــــــا مردن!
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتمـــــ
وقتی او تمام کرد من شروع کردمـــــــــــــ
وقتی او تمام شد من اغاز شدمـــــــــــــــــ
من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن!
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنهـــــــــــــــا مردن!
ادمک اخر دنیاس بخنـــــــــــد ادمک مرگـــــــ همین جاست بخنـــــــــــد ان خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاس بخنـــــــــــــــد دست خطــــــــی که تــــــــورا عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخنــــــــــد
ادمک اخر دنیاس بخنـــــــــــد
ادمک مرگـــــــ همین جاست بخنـــــــــــد
ان خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاس بخنـــــــــــــــد
دست خطــــــــی که تــــــــورا عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخنــــــــــد
معرفي صفحه به دوستان
ايميل شما *
ايميل دوست شما *
ايميل دوست ديگر شما